نوشته اصلی توسط
Nastaran90
سرنوشت چه بد نوشت برام .
۲۰ سالمه ولی خب هیچ وقت نفهمیدم دقیقا با چه امیدی دارمزندگی میکنم
بهترین روزام بدترین روزام شد
چه دنیای بدیه اینجا
خداوجود داره؟؟
کاش میتونستم اونقدر بشینم گریه کنم ک تموم بی رحمی هایی این دنیا از تنم بیرون بره
چرا من نمیتونم گریه کنم
لعنت به شبا لعنت ب روزایی ک چشامو دوباره باز میکنم .
عمر من کی تموم میشه؟
متنفرم از خانوادم . از همشون حالم بد میشه .
کاش عمر من تموم میشد
چه زندگی سختی
چه دنیای پر دردی
چه ارزوهایی کتو بچگی داشتم ....
چه روزای ک تو رویاهام داشتم برا خودم
لعنت ب خانواده ای کباعث میشن بچشون تبدیل بشه ب یه ادمافسرده و بی هدف یه ادمی کاز زندگیش هیچ لذتی نبرد
لعنت ب این دنیا
لعنت ب من ک اومدم روی این دنیا
خدایا تنهاترین دختر این شهر منم .
کسی ک هیچ وقت پناهی نداشت
چقد ضعیفم من میبینی
نگو ناشکریه . منو ببر پیش خودت
ب بزرگی خودت قسم دیگه تحمل این دنیارو ندارم
خدایا نجاتم بده
خدا نمیخوام هیچ کدومشون ببینم
چه سختههههههه
چه سخته از همه طرف درد داشته باشی
خانواده و ......
خدا رحمت بیاد ب من . شایدم واقعا من دختر بدیم ولی تو ببرم . مگه نمیگن خدا بخشنده هست
مگه نمیگن خدا حواسش ب همه هست
خدا ببین منو .
خدا خسته شدم از این زندگی از این بی کسی
وای خدا ک چقد غریبم تو دنیات....